اتهام
بیشتر از همه از خودم شاکی ام.به خاطر آرزوها و آزمندی هایی که با وجود رواج این همه اجحاف دست از سرم برنمی دارند.به خاطر حسرت داشتن یک مونیتور بزرگتر و اضافه کار بیشتر،وقتی که کسی با لب های دوخته جانش را قمار می کند.از خودم شاکی ام که محتاط،حریم همه را رعایت می کنم و تشریفات ادب را برای آنها که شرکت مستمرشان در دزدی و تاراج ثابت شده است،به جا می آورم.از خودم شاکی ام به خاطر خستگی به خاطر یاس به خاطر تردید...شاید سهمم از رضایت به باد دادن چارقدی است که بیخ گلویم بسته ام. شاید آن وقت به خودم رضایت بدهم...
+ نوشته شده در جمعه دوم آذر ۱۴۰۳ ساعت 7:20 توسط روغنی
|